مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
شمعی که به هرگوشه هزار انجمنش بود افـسـوس که عـالــم همه بیتالحزنش بود با آن که علی در دل یک خلق، وطن داشت در جـامـعـه پـیـوستـه غریب وطنش بود یک زخم به سر داشت، بسی زخم به پیکر زخــم جـگــرش بیشتر از زخم تنش بود پـیــراهن یـوسف اثــرش از دم مولاست افسوس که آغشته به خون، پیرهنش بود ازعدل، سخن گفت سخن گفت سخن گفت افـسـوس که دشـنام، جــواب سخنش بود آن شب که نهادند رویش را به روی خاک دیـدنـد که خــونــابــه روان از کفنش بود ای چـاه بـگـو با تو چه میگـفت دل شب شمعی که سحــر سـوخـتــۀ سوختنش بود با خـنــده سخـن با همه میگفت و ندیـدند کو جای سخـن، پــارۀ دل در دهنـش بود مظلوم، عـلــی بود عـلی بود که مـقـتـول شش ماهه و زهرا و حسین و حسنش بود «میثم!» علـی از دار جهـان رفت دریغا! کز خــون جبین سرخ، گـل یاسمنش بود |